بریده‌ای از کتاب قلب شکارچی تنها اثر کارسون مکالرز

قلب شکارچی تنها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

بعضی از آهنگ‌ها خصوصی بودند و نمی‌شد وسط خانه‌ای که این همه آدم تویش چپیده بودند زمزمه‌شان کرد. در عین حال خنده‌دار بود که آدم وسط این شلوغی احساس تنهایی بکند. میک سعی کرد یک جای دنج و خلوت پیدا کند تا بتواند تنهایی به آهنگی فکر کند که توی سرش بود. مدتی طولانی به ذهنش فشار آورد تا بلکه جایی به ذهنش برسد، ولی از همان اول هم می‌دانست که چنین خلوت دنجی وجود خارجی ندارد.

بعضی از آهنگ‌ها خصوصی بودند و نمی‌شد وسط خانه‌ای که این همه آدم تویش چپیده بودند زمزمه‌شان کرد. در عین حال خنده‌دار بود که آدم وسط این شلوغی احساس تنهایی بکند. میک سعی کرد یک جای دنج و خلوت پیدا کند تا بتواند تنهایی به آهنگی فکر کند که توی سرش بود. مدتی طولانی به ذهنش فشار آورد تا بلکه جایی به ذهنش برسد، ولی از همان اول هم می‌دانست که چنین خلوت دنجی وجود خارجی ندارد.

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.