بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 150

و درست توی همون بعدازظهر، وقتی بالاخره زنگ خورد، مایلز رفت خونه‌ی نایلز و دوتایی توی مزاح‌خونه پناه گرفتن. مایلز رو کرد به نایلز و گفت: «می گم. این آخرین اول آوریلمونه‌ها .» نایلز گفت: «سال بعد هم همین‌جاییم. به اندازه‌ی کل عمرمون اول آوریل پیش رومونه.» مایلز گفت: «می‌دونم. ولی آخرین اول آوریلمون توی این مدرسه‌ست.» نایلز گفت: « آها.» یه تیکه گچ برداشت و روی دیوار نوشت ۴/۱. «پس بیا یه کار بامزه بکنیم.»

و درست توی همون بعدازظهر، وقتی بالاخره زنگ خورد، مایلز رفت خونه‌ی نایلز و دوتایی توی مزاح‌خونه پناه گرفتن. مایلز رو کرد به نایلز و گفت: «می گم. این آخرین اول آوریلمونه‌ها .» نایلز گفت: «سال بعد هم همین‌جاییم. به اندازه‌ی کل عمرمون اول آوریل پیش رومونه.» مایلز گفت: «می‌دونم. ولی آخرین اول آوریلمون توی این مدرسه‌ست.» نایلز گفت: « آها.» یه تیکه گچ برداشت و روی دیوار نوشت ۴/۱. «پس بیا یه کار بامزه بکنیم.»

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.