بریدهای از کتاب تنهای بزرگ اثر کریستین هانا
1403/5/7
صفحۀ 17
او همیشه جملههایش را ناتمام رها میکرد، گویی میترسید صدای افکار ترسناک و افسرده کنندهٔ خودش را بشنود.
او همیشه جملههایش را ناتمام رها میکرد، گویی میترسید صدای افکار ترسناک و افسرده کنندهٔ خودش را بشنود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.