بریدهای از کتاب نفرینی بس شوم و غریب اثر بریجید کمرر
1403/2/28
صفحۀ 236
"خواهرم خیلی یه دفعهای مُرد. اصلاً فرصت نشد ازش خداحافظی کنم؛ ولی میدونست که من چقدر دوستش دارم. منم میدونستم که اون چقدر منو دوست داره. لحظهی مرگ اونقدرا هم مهم نیست، لحظات قبل از مرگ مهمه."
"خواهرم خیلی یه دفعهای مُرد. اصلاً فرصت نشد ازش خداحافظی کنم؛ ولی میدونست که من چقدر دوستش دارم. منم میدونستم که اون چقدر منو دوست داره. لحظهی مرگ اونقدرا هم مهم نیست، لحظات قبل از مرگ مهمه."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.