بریدۀ کتاب
1403/6/12
صفحۀ 361
"چشمهایش همهی آنچیزی را که صدایش نمیتوانست، به من میگفت. ما هزاران کلمه باهم حرف زدیم، بیآنکه واژهای گفته باشیم."
"چشمهایش همهی آنچیزی را که صدایش نمیتوانست، به من میگفت. ما هزاران کلمه باهم حرف زدیم، بیآنکه واژهای گفته باشیم."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.