بریده‌ای از کتاب زیبای کوچک : حسن غلامی کریم آباد اثر امین ماکیانی

م.مهدوی

م.مهدوی

1402/10/12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

ما به دنبال این بودیم که برای روستا شعاری درست کنیم تا به مردم بگوییم کوچک بودنمان مایه ی افتخار است، نه مایه شرم و خجالت؛ به همین واسطه به شعار "روستای من کشور کوچک من است؛ کوچک زیباست" رسیدیم. هدفمان این بود که به اهالی بگوییم روستا مانند یک کشور است و شما میتوانید در این كشور رئيس جمهور، وزير، نماينده و... باشيد و برای آبادانی آن تلاش کنید. گفتیم می‌خواهیم دور روستا را سیم خاردار بکشیم و قرار نیست کسی از بیرون بیاید و ما را یاری کند. بعدها با همین مضمون مقاله ای نوشتم و بیان کردم "ما به مشهد و تهران نیازی نداریم؛ حال که دستمان را نمی گیرند . لااقل پایمان را رها کنند" به یکی از مدیران برخورده بود و گفت: «تو کی هستی که به مشهد و تهران احتیاج نداری؟» گفتم: «من حسن غلامی، رئيس جمهور کشور کریم آباد هستم.» «

ما به دنبال این بودیم که برای روستا شعاری درست کنیم تا به مردم بگوییم کوچک بودنمان مایه ی افتخار است، نه مایه شرم و خجالت؛ به همین واسطه به شعار "روستای من کشور کوچک من است؛ کوچک زیباست" رسیدیم. هدفمان این بود که به اهالی بگوییم روستا مانند یک کشور است و شما میتوانید در این كشور رئيس جمهور، وزير، نماينده و... باشيد و برای آبادانی آن تلاش کنید. گفتیم می‌خواهیم دور روستا را سیم خاردار بکشیم و قرار نیست کسی از بیرون بیاید و ما را یاری کند. بعدها با همین مضمون مقاله ای نوشتم و بیان کردم "ما به مشهد و تهران نیازی نداریم؛ حال که دستمان را نمی گیرند . لااقل پایمان را رها کنند" به یکی از مدیران برخورده بود و گفت: «تو کی هستی که به مشهد و تهران احتیاج نداری؟» گفتم: «من حسن غلامی، رئيس جمهور کشور کریم آباد هستم.» «

2

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.