بریدهای از کتاب وقتی مهتاب گم شد: خاطرات علی خوش لفظ اثر حمید حسام
1402/6/26
صفحۀ 46
شبهنگام، که آموزشهای روزانه تمام میشد، مثل مرده روی تخت آسایشگاه میافتادم. همان شبها نیز تا پاسی از شب یا باید نگهبانی میدادیم یا منتظر میماندیم تا رزم شبانه دوباره تکرار شود. آنجا بود که میدیدم نیمهشبها عدهای تا قبل از اذان صبح، نماز شب میخوانند. همانجا فهمیدم که برای رزم، سرمایهای فراتر از تواناییهای جسمی و فنون نظامی لازم است.
شبهنگام، که آموزشهای روزانه تمام میشد، مثل مرده روی تخت آسایشگاه میافتادم. همان شبها نیز تا پاسی از شب یا باید نگهبانی میدادیم یا منتظر میماندیم تا رزم شبانه دوباره تکرار شود. آنجا بود که میدیدم نیمهشبها عدهای تا قبل از اذان صبح، نماز شب میخوانند. همانجا فهمیدم که برای رزم، سرمایهای فراتر از تواناییهای جسمی و فنون نظامی لازم است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.