بریدهای از کتاب قصه کربلا: برش هایی از زندگانی امام حسین (ع) از آغاز تا پرواز اثر مهدی قزلی
5 روز پیش
صفحۀ 113
یاران امام تن نیمه جان حر را آوردند کنار خیمه شهدا.امام آمد بالای سرش.خون ها را از سر و صورت حر پاک کرد و گفت: تو واقعا آزاده ای همان طور که مادرت اسمت را حر گذاشت.شاید امام میخواست عوض آن روزی را دربیاورد که حر با سپاهش جلوی امام را گرفت و امام گفت: مادرت به عزایت بنشیند حر!
یاران امام تن نیمه جان حر را آوردند کنار خیمه شهدا.امام آمد بالای سرش.خون ها را از سر و صورت حر پاک کرد و گفت: تو واقعا آزاده ای همان طور که مادرت اسمت را حر گذاشت.شاید امام میخواست عوض آن روزی را دربیاورد که حر با سپاهش جلوی امام را گرفت و امام گفت: مادرت به عزایت بنشیند حر!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.