بریده‌ای از کتاب سووشون اثر سیمین دانشور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 228

نسلشان را از روی زمین بردار و همه را خلاص کن. اینها که آدم بشو نیستند. حیف از آن جرقه هایی که از آتش دل خودت در سینه هایشان ودیعه گذاشتی! جان به جانشان بکنی تخم و ترکه های آن عنتر حرف نشنو هستند. خودت که بالای سرشان بودی چه بلاها که سر همدیگر درنیاوردند، حالا می خواهی افسارشان را دست خودشان بدهی؟ چقدر لی لی به لالایشان می گذاری! چقدر به این وروجکهای زمینی رو می دهی؟ از وقتی روی دو پایشان ایستادند ذوق زده شدی، هی از نژاد شریف انسانی حرف زدی. نژاد شریف انسانیت را می شناسم، ***این طور که شنیده ام غیر از کشت و کشتار و ضعیف چزانی هنری ندارد…***

نسلشان را از روی زمین بردار و همه را خلاص کن. اینها که آدم بشو نیستند. حیف از آن جرقه هایی که از آتش دل خودت در سینه هایشان ودیعه گذاشتی! جان به جانشان بکنی تخم و ترکه های آن عنتر حرف نشنو هستند. خودت که بالای سرشان بودی چه بلاها که سر همدیگر درنیاوردند، حالا می خواهی افسارشان را دست خودشان بدهی؟ چقدر لی لی به لالایشان می گذاری! چقدر به این وروجکهای زمینی رو می دهی؟ از وقتی روی دو پایشان ایستادند ذوق زده شدی، هی از نژاد شریف انسانی حرف زدی. نژاد شریف انسانیت را می شناسم، ***این طور که شنیده ام غیر از کشت و کشتار و ضعیف چزانی هنری ندارد…***

40

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.