بریده‌ای از کتاب شمال و جنوب اثر الیزابت گاسکل

بریدۀ کتاب

صفحۀ 328

با خودش گفت از مارگارت متنفر است؛ اما بارقه‌ای رام نشده و قدرتمند از عشق مثل صاعقه، احساسات سرخورده و آشوب‌زده‌اش را شکافت. حتی همینکه به واژه‌های نفرت‌آمیز می‌اندیشید، بزرگترین سرچشمه‌ی آرامشش، در آغوش گرفتنِ عذابش بود.

با خودش گفت از مارگارت متنفر است؛ اما بارقه‌ای رام نشده و قدرتمند از عشق مثل صاعقه، احساسات سرخورده و آشوب‌زده‌اش را شکافت. حتی همینکه به واژه‌های نفرت‌آمیز می‌اندیشید، بزرگترین سرچشمه‌ی آرامشش، در آغوش گرفتنِ عذابش بود.

291

20

(0/1000)

نظرات

ببین من کلا با عشقی که سر خوشگلی اون فرد به وجود اومده باشه و یهو اینقدددددر اوج‌ گرفته باشه مشکل دارم
3

2

اینا معمولا تو کتابا و فیلماست.😂😒 

2

چه بگویم
توضیح نظر صرف نداره😆 

0