بریده‌ای از کتاب به تو نگاه می کنم اثر مهشاد صدرعاملی

Nazi.jg

Nazi.jg

1403/10/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 88

تو داری نگاهم میکنی. یعنی به همه ی ما نگاه میکنی، حتی به کسی که دارد آخرین صفحه ی این قصه را میخواند. منتظر چشم هایت را دوخته ای تا بلاخره یک روز تو را ببیند و نگاهت کند. «چشم ها او را نمی‌بینند اما او چشم ها را می‌بیند»

تو داری نگاهم میکنی. یعنی به همه ی ما نگاه میکنی، حتی به کسی که دارد آخرین صفحه ی این قصه را میخواند. منتظر چشم هایت را دوخته ای تا بلاخره یک روز تو را ببیند و نگاهت کند. «چشم ها او را نمی‌بینند اما او چشم ها را می‌بیند»

3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.