بریده‌ای از کتاب لحظه های انقلاب اثر محمود گلابدره ای

روشنا

روشنا

1402/6/27

بریدۀ کتاب

صفحۀ 11

من یک بار سر «نصر من الله و فتح قریب/چشماتو وا کن ندهندت فریب»، با پسری که کنارم بود، حرفم شد. اما همان پسر گفت: خب شما بگو. گفتم: «اون دسته بگه: مرگ بر این سلطنت پر فریب.» پسر گفت و موج شعار از جلوی دسته رفت و بعد پشت سرش معطل نکردم. به پسر گفتم: «بگو: آزادیِ زندانیِ سیاسی» و پسر هم گفت. یکی از دخترها پرید و گفت: شعارهای تند ندین. مردی که کنارم بود گفت: شعارهای غیرمذهبی ندین. دو نفر دیگر هم گفتند و شعار شد: «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله»

من یک بار سر «نصر من الله و فتح قریب/چشماتو وا کن ندهندت فریب»، با پسری که کنارم بود، حرفم شد. اما همان پسر گفت: خب شما بگو. گفتم: «اون دسته بگه: مرگ بر این سلطنت پر فریب.» پسر گفت و موج شعار از جلوی دسته رفت و بعد پشت سرش معطل نکردم. به پسر گفتم: «بگو: آزادیِ زندانیِ سیاسی» و پسر هم گفت. یکی از دخترها پرید و گفت: شعارهای تند ندین. مردی که کنارم بود گفت: شعارهای غیرمذهبی ندین. دو نفر دیگر هم گفتند و شعار شد: «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله»

1

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.