بریده‌ای از کتاب استانبولچی اثر معصومه صفایی راد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 142

آقای همسفر دوربینش را روشن کرد و از من جدا شد. صدای مداحی آشنایی در گوشه‌ای از خیابان دوباره ما را به هم رساند. تصویر سید جواد ذاکر درودیوار موکبی را پر کرده بود و مداحی فارسی پخش می‌کردند. آقای همسفر عکس گرفت و من ذوق زده سؤال کردم. -ایرانی هستید؟ -نه. -چرا مداحی فارسی؟سید ذاکر؟! -چون دوستشون داریم! واقعاً انتظار دیدن عکس سید ذاکر را، بعد از این همه سال که از فوتش می‌گذشت، در زینبیه استانبول نداشتم. این معجزه صدا بود. این معجزه نامی بود که او عمر و صدا به پایش گذاشت. این معجزه حسین بود.

آقای همسفر دوربینش را روشن کرد و از من جدا شد. صدای مداحی آشنایی در گوشه‌ای از خیابان دوباره ما را به هم رساند. تصویر سید جواد ذاکر درودیوار موکبی را پر کرده بود و مداحی فارسی پخش می‌کردند. آقای همسفر عکس گرفت و من ذوق زده سؤال کردم. -ایرانی هستید؟ -نه. -چرا مداحی فارسی؟سید ذاکر؟! -چون دوستشون داریم! واقعاً انتظار دیدن عکس سید ذاکر را، بعد از این همه سال که از فوتش می‌گذشت، در زینبیه استانبول نداشتم. این معجزه صدا بود. این معجزه نامی بود که او عمر و صدا به پایش گذاشت. این معجزه حسین بود.

12

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.