بریده‌ای از کتاب شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

👁️‍🗨️آغاز: شازده احتجاب توی همان صندلی‌ راحتی‌اش فرو رفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه می‌کرد. یک‌بار کلفتش و یک‌بار زنش آمدند بالا.

👁️‍🗨️آغاز: شازده احتجاب توی همان صندلی‌ راحتی‌اش فرو رفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه می‌کرد. یک‌بار کلفتش و یک‌بار زنش آمدند بالا.

17

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.