بریدهای از کتاب کمی دیرتر اثر سیدمهدی شجاعی
7 روز پیش
صفحۀ 153
...و یک شب تا صبح راه رفتی و فکر کردی که اگر سرورانت بودند، در مواجهه با این پدیده چه میکردند. و به این جواب رسیدی که آنها اساسا با مفاهیمی مثل خشم و انتقام و نفسانیت، بیگانهاند و فقط به نجات آدمها و *دستگیری* از آنها فکر میکنند. و تو اگر واقعا در پی انتخاب این مسیری، اول باید از خودت و پولت بگذری و فقط به صلاح و فلاح اون فرد یا افراد فکر کنی! میتونی؟ و دیدی که اگر به خودت باشه، یعنی خودت باشی و خودت، قطعا نمیتونی. *و حتما باید دست به دامان همان معلمان و موالیان بشی و از اونها مدد بگیری تا بتونی...*
...و یک شب تا صبح راه رفتی و فکر کردی که اگر سرورانت بودند، در مواجهه با این پدیده چه میکردند. و به این جواب رسیدی که آنها اساسا با مفاهیمی مثل خشم و انتقام و نفسانیت، بیگانهاند و فقط به نجات آدمها و *دستگیری* از آنها فکر میکنند. و تو اگر واقعا در پی انتخاب این مسیری، اول باید از خودت و پولت بگذری و فقط به صلاح و فلاح اون فرد یا افراد فکر کنی! میتونی؟ و دیدی که اگر به خودت باشه، یعنی خودت باشی و خودت، قطعا نمیتونی. *و حتما باید دست به دامان همان معلمان و موالیان بشی و از اونها مدد بگیری تا بتونی...*
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.