بریده‌ای از کتاب لیدی ال اثر رومن گاری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 21

اندیشید: عجیب است که شانه‌های آدم این همه تنها و درمانده شود. سر آخر مثل اینکه مال تو نیستند و احساس میکنی که با تو بیگانه‌اند و کسی فراموش کرده و آن‌ها را جا گذاشته است.

اندیشید: عجیب است که شانه‌های آدم این همه تنها و درمانده شود. سر آخر مثل اینکه مال تو نیستند و احساس میکنی که با تو بیگانه‌اند و کسی فراموش کرده و آن‌ها را جا گذاشته است.

538

35

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.