بریده‌ای از کتاب یک عمر کار : درباره مادر شدن اثر ریچل کاسک

فهیمه

فهیمه

1404/5/9

بریدۀ کتاب

صفحۀ 90

خودم را تا پای تلفن می‌کشانم و هق‌هق گریه می‌کنم. اعتراف می‌کنم که سرش داد زدم. بالاخره پیش چند نفری اعتراف می‌کنم و بخششی هم که دنبالش هستم از سوی هیچ‌کدامشان عایدم نمی‌شود. می‌گویند آه آخی. طفلک بیچاره. منظورشان من نیستم. می‌گویند نگران نباش، گمانم یادش می‌رود. می‌فهمم که با فوران خشمم تنها مانده‌ام و خود منم که از سرپناه عشق خارج شده‌ام. بخشش دیگران در هیچ شرایطی شامل حال منِ مادر نمی‌شود.

خودم را تا پای تلفن می‌کشانم و هق‌هق گریه می‌کنم. اعتراف می‌کنم که سرش داد زدم. بالاخره پیش چند نفری اعتراف می‌کنم و بخششی هم که دنبالش هستم از سوی هیچ‌کدامشان عایدم نمی‌شود. می‌گویند آه آخی. طفلک بیچاره. منظورشان من نیستم. می‌گویند نگران نباش، گمانم یادش می‌رود. می‌فهمم که با فوران خشمم تنها مانده‌ام و خود منم که از سرپناه عشق خارج شده‌ام. بخشش دیگران در هیچ شرایطی شامل حال منِ مادر نمی‌شود.

103

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.