بریده‌ای از کتاب زخمی لبخند اثر زهرا یوسفان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

وقت اذان مغرب توی مسیر رفتن به مراسم افطاری بودید. گفتی:«بزنین کنار، نماز بخونیم.» پنج دقیقه تا مقصد مانده بود. بقیه گفتند:« الانه می رسیم، همون جا می خونیم.» پنج دقیقه مسیر شد چهل دقیقه و هم از نماز ماندید و هم از افطاری. همان جا گفته بودی کاری که به نماز ترجیحش بدهی، به سر انجام نمی رسد.

وقت اذان مغرب توی مسیر رفتن به مراسم افطاری بودید. گفتی:«بزنین کنار، نماز بخونیم.» پنج دقیقه تا مقصد مانده بود. بقیه گفتند:« الانه می رسیم، همون جا می خونیم.» پنج دقیقه مسیر شد چهل دقیقه و هم از نماز ماندید و هم از افطاری. همان جا گفته بودی کاری که به نماز ترجیحش بدهی، به سر انجام نمی رسد.

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.