بریدۀ کتاب

دزیره
بریدۀ کتاب

صفحۀ 402

- با ژوزف خوشبخت هستی؟ ژولی درحالی‌که برای احتزار از نگاه من، از پنجره چشم به باغ دوخته بود، گفت: «خیلی کم با او تنها می‌مانم.»

- با ژوزف خوشبخت هستی؟ ژولی درحالی‌که برای احتزار از نگاه من، از پنجره چشم به باغ دوخته بود، گفت: «خیلی کم با او تنها می‌مانم.»

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.