بریده‌ای از کتاب کنستانتین اثر جان شرلی

کنستانتین
بریدۀ کتاب

صفحۀ 133

کنستانتین اکنون مچش را می مالید. در افسار بی رحم نگاه دلسوزانه‌ی آنجلا احساس بی دفاعی میکرد.می دانست که او،برای لحظه ای، پسری را میبیند که در این مرد پنهان شده بود.

کنستانتین اکنون مچش را می مالید. در افسار بی رحم نگاه دلسوزانه‌ی آنجلا احساس بی دفاعی میکرد.می دانست که او،برای لحظه ای، پسری را میبیند که در این مرد پنهان شده بود.

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.