بریدهای از کتاب دیوان حافظ اثر مهدی خداپناه
3 روز پیش
صفحۀ 128
چو بر رویِ زمین باشی، توانایی غنیمت دان که دوران، ناتوانیها بسی زیرِ زمین دارد بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مُسْتْمَنْدان است که بیند خِیْر از آن خَرْمَن که نَنْگ از خوشهچین دارد؟ صبا از عشقِ من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد و گر گوید نمیخواهم، چو حافظ، عاشِقِ مُفْلِس بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد
چو بر رویِ زمین باشی، توانایی غنیمت دان که دوران، ناتوانیها بسی زیرِ زمین دارد بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مُسْتْمَنْدان است که بیند خِیْر از آن خَرْمَن که نَنْگ از خوشهچین دارد؟ صبا از عشقِ من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد و گر گوید نمیخواهم، چو حافظ، عاشِقِ مُفْلِس بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
