بریده‌ای از کتاب داستانی مرموز اثر گابریل گارسیا مارکز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

از او تشکر کردم. می‌خواستم تا دم در همراهی‌اش کنم. خانم مارکیز گفت: 《نه متشکرم. مرا همراهی نکنید. من به پله‌ها آلرژی دارم.》 بعد هم بدون آن‌که خداحافظی کند، خود را از پنجره طبقه دوم به خیابان پرت کرد.

از او تشکر کردم. می‌خواستم تا دم در همراهی‌اش کنم. خانم مارکیز گفت: 《نه متشکرم. مرا همراهی نکنید. من به پله‌ها آلرژی دارم.》 بعد هم بدون آن‌که خداحافظی کند، خود را از پنجره طبقه دوم به خیابان پرت کرد.

42

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.