بریده‌ای از کتاب ازبه اثر رضا امیرخانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 95

من همیشه از این مرده های چاق و چله‌ی سالم حالم به هم می‌خورده...مرتضا! تو هم داری می‌رسی به ته خط...حواست را جمع کن، بشر! نشوی مثل این مرده‌های لگوری که انگار از اول مرده بوده‌اند و هیچ زمانی نفس نکشیده‌اند...

من همیشه از این مرده های چاق و چله‌ی سالم حالم به هم می‌خورده...مرتضا! تو هم داری می‌رسی به ته خط...حواست را جمع کن، بشر! نشوی مثل این مرده‌های لگوری که انگار از اول مرده بوده‌اند و هیچ زمانی نفس نکشیده‌اند...

17

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.