بریده‌ای از کتاب ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند

بریدۀ کتاب

صفحۀ 83

🪴هشت سال از اسارتم گذشته بود و حتی یک بار هم ملاقاتی نداشتم. نوجوان پانزده ساله‌ای بودم که بی‌دلیل سال‌های پرشور نوجوانی را کنج زندان صدام سپری می‌کرد. جرمم فقط این بود که از طلاب نجف بودم و برادرانم فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی داشتند. این رویه صدام بود که حتی از بی‌گناه‌ترین و کوچک‌ترین فرد خانواده‌ هم نمی‌گذشت.

🪴هشت سال از اسارتم گذشته بود و حتی یک بار هم ملاقاتی نداشتم. نوجوان پانزده ساله‌ای بودم که بی‌دلیل سال‌های پرشور نوجوانی را کنج زندان صدام سپری می‌کرد. جرمم فقط این بود که از طلاب نجف بودم و برادرانم فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی داشتند. این رویه صدام بود که حتی از بی‌گناه‌ترین و کوچک‌ترین فرد خانواده‌ هم نمی‌گذشت.

10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.