بریدهای از کتاب من او اثر رضا امیرخانی
1403/2/31
صفحۀ 112
باب جون حرف مریم را برید: - حکمتش را ول کن. اینجایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بیحکمت و بیپرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت دادهای، نه به خاطر لوطیگری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آنوقت چه؟ انجام نمیدهی؟
باب جون حرف مریم را برید: - حکمتش را ول کن. اینجایش به من و تو دخلی ندارد. وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بیحکمت و بیپرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت دادهای، نه به خاطر لوطیگری. جخ آمدیم و حکمتش را نفهمیدی، آنوقت چه؟ انجام نمیدهی؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.