بریده‌ای از کتاب زخمی لبخند اثر زهرا یوسفان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 28

شاید خودت هم آن چند ماه بعد از به هوش آمدنت که سرپا شدی، امیدوار بودی. پیش تر که کربلا نرفته بودی؛ ولی توی همین دو سال، با همان تن زخمی و بیمارت، پنج بار کربلا رفتی: عرفه، اربعین و شب قدر. شاید هم آنجا نوشته شد که بروی و همان جا بود که دلم را دخیل بستی به حرم ارباب که بر تلخی نبودنت صبور باشم.

شاید خودت هم آن چند ماه بعد از به هوش آمدنت که سرپا شدی، امیدوار بودی. پیش تر که کربلا نرفته بودی؛ ولی توی همین دو سال، با همان تن زخمی و بیمارت، پنج بار کربلا رفتی: عرفه، اربعین و شب قدر. شاید هم آنجا نوشته شد که بروی و همان جا بود که دلم را دخیل بستی به حرم ارباب که بر تلخی نبودنت صبور باشم.

7

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.