بریده‌ای از کتاب آشوب روان؛ چاقوی سماجت اثر پاتریک نس

مُحیصا

مُحیصا

1403/10/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 228

می گویم:« به نظرت باید همین جوری باشه؟یعنی داریم درست می ریم؟» ویولا متفکرانه نفسی بیرون می دهد و می گوید:« بابام همیشه می گفت فقط میشه به جلو رفت ، وی! فقط به جلو و بس.»

می گویم:« به نظرت باید همین جوری باشه؟یعنی داریم درست می ریم؟» ویولا متفکرانه نفسی بیرون می دهد و می گوید:« بابام همیشه می گفت فقط میشه به جلو رفت ، وی! فقط به جلو و بس.»

209

29

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.