بریده‌ای از کتاب نوشابه با سیانور اثر آگاتا کریستی

یگانه

یگانه

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

این را از من بشنو: وقتی یک نفر تلگراف می‌زند که من برای دویست پوند مانده‌ام و اگر نتوانم این پول را فراهم کنم، زندگی‌ام به آخر می‌رسد، وقتی تحقیق کنی می‌بینی دویست پوند خیلی زیاد است ... با ده پوند هم کارش راه می‌افتد. مادر برای بچه‌اش غصه می‌خورد و دوست دارد این پول را بدهد. کاری هم نمی‌شود کرد، ولی می‌شود مبلغ را کمتر کرد. این را یادت باشد. ضمناً ویکتور دریکْ خودش را نمی‌کشد. اینکاره نیست. افرادی که تهدید می‌کنند که خودشان را می‌کشند، هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنند.

این را از من بشنو: وقتی یک نفر تلگراف می‌زند که من برای دویست پوند مانده‌ام و اگر نتوانم این پول را فراهم کنم، زندگی‌ام به آخر می‌رسد، وقتی تحقیق کنی می‌بینی دویست پوند خیلی زیاد است ... با ده پوند هم کارش راه می‌افتد. مادر برای بچه‌اش غصه می‌خورد و دوست دارد این پول را بدهد. کاری هم نمی‌شود کرد، ولی می‌شود مبلغ را کمتر کرد. این را یادت باشد. ضمناً ویکتور دریکْ خودش را نمی‌کشد. اینکاره نیست. افرادی که تهدید می‌کنند که خودشان را می‌کشند، هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنند.

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.