بریده‌ای از کتاب ایما اثر سجاد سامانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 39

دردیست در دلم که دوایش نگاه توست دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم

دردیست در دلم که دوایش نگاه توست دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم

20

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.