بریدۀ کتاب

بهار

1402/9/29

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

برای هزار سال خاکستر در هوا بود و هیچ گلی نمی رویید. برای هزار سال اسکاها با رنجش در بردگی بودند و در ترس زندگی می کردند. برای هزار سال لرد فرمانروا، با قدرت مطلق و همه ترسی تمام حکمرانی می کرد و شکست ناپذیر بود. سپس، وقتی امید برای زمان زیادی که دیگر کسی چیزی از آن به خاطر نداشت، از بین رفته بود، نیمه اسکایی به شدت زخمی و دلشکسته در اعماق جهنمی ترین زندان لرد فرمانروا پیدا شد. کلسییر نسیان کرد و در خودش قدرت های یک مه زاد را یافت. او که دزدی قابل و رهبری ذاتی بود، استعدادهایش را به کار بست تا با بزهکاری های شیرین خود لرد فرمانروا را هدف قرار دهد. کلسییر قابل اعتمادترین، باهوش ترین و برگزیده ترین الومنسرهای دنیا را گرد هم آورد، که هر کدام یکی از چند نیروی او را داشتند و همه شان چالشی با خطر بالا به حساب می آمدند. این موقع بود که او رویای نهایی اش را آشکار کرد، نه تنها می خواست بزرگ ترین دزدی تاریخ را انجام دهد بلکه می خواست ارباب جاودانه اش را سرنگون کند.

برای هزار سال خاکستر در هوا بود و هیچ گلی نمی رویید. برای هزار سال اسکاها با رنجش در بردگی بودند و در ترس زندگی می کردند. برای هزار سال لرد فرمانروا، با قدرت مطلق و همه ترسی تمام حکمرانی می کرد و شکست ناپذیر بود. سپس، وقتی امید برای زمان زیادی که دیگر کسی چیزی از آن به خاطر نداشت، از بین رفته بود، نیمه اسکایی به شدت زخمی و دلشکسته در اعماق جهنمی ترین زندان لرد فرمانروا پیدا شد. کلسییر نسیان کرد و در خودش قدرت های یک مه زاد را یافت. او که دزدی قابل و رهبری ذاتی بود، استعدادهایش را به کار بست تا با بزهکاری های شیرین خود لرد فرمانروا را هدف قرار دهد. کلسییر قابل اعتمادترین، باهوش ترین و برگزیده ترین الومنسرهای دنیا را گرد هم آورد، که هر کدام یکی از چند نیروی او را داشتند و همه شان چالشی با خطر بالا به حساب می آمدند. این موقع بود که او رویای نهایی اش را آشکار کرد، نه تنها می خواست بزرگ ترین دزدی تاریخ را انجام دهد بلکه می خواست ارباب جاودانه اش را سرنگون کند.

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.