بریدهای از کتاب دوربرگردان اثر سیدزهیر مجاهد
1402/7/7
صفحۀ 151
وقتی در یک صف با لباسهای یکرنگ و اسلحه به سمت حرم میرفتیم تازه فهمیدم که فاتح قصد داشته در آن روزهای سخت به مردم روحیه بدهد. کودکان زینبیه اطراف ما میدویدند و با هم صحبت میکردند. از مترجم همشهری پرسیدم چه میگویند که ترجمه کرد: "اینها تک تیراندازهای حضرت زینب سلان الله علیها هستند..." چه جمله عجیبی. "تک تیراندازان حضرت زینب". بال درآوردم و روی ابرها حرکت میکردم.
وقتی در یک صف با لباسهای یکرنگ و اسلحه به سمت حرم میرفتیم تازه فهمیدم که فاتح قصد داشته در آن روزهای سخت به مردم روحیه بدهد. کودکان زینبیه اطراف ما میدویدند و با هم صحبت میکردند. از مترجم همشهری پرسیدم چه میگویند که ترجمه کرد: "اینها تک تیراندازهای حضرت زینب سلان الله علیها هستند..." چه جمله عجیبی. "تک تیراندازان حضرت زینب". بال درآوردم و روی ابرها حرکت میکردم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.