بریده‌ای از کتاب قصر آبی اثر لوسی مود مونتگمری

kan@shi

kan@shi

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 36

با حسرت فکر کرد این که یک نفر آدم را بخواهد، این که یک نفر به آدم نیاز داشته باشد، چه (حسی) دارد؟ هیچ کس در این دنیا به او نیاز نداشت. اگر او ناگهان نیست و نابود می شد، هیچ چیزی از زندگی کم نمی شد. (هیچ کس) او را دوست نداشت.

با حسرت فکر کرد این که یک نفر آدم را بخواهد، این که یک نفر به آدم نیاز داشته باشد، چه (حسی) دارد؟ هیچ کس در این دنیا به او نیاز نداشت. اگر او ناگهان نیست و نابود می شد، هیچ چیزی از زندگی کم نمی شد. (هیچ کس) او را دوست نداشت.

44

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.