بریدهای از کتاب حکومت اسلامی از مبانی تا عمل اثر مهدی فخاران
1403/12/24
صفحۀ 170
تعریف ایمان: ایمان، به عنوان یک مفهوم عمیق و ریشهدار، در تمامی ابعاد زندگی انسان حضور دارد و لایههای مختلفی از تجربه انسانی را در بر میگیرد. ایمان حقیقی، فراتر از باورهای سطحی و پذیرش صرف آموزههای دینی است؛ بلکه نوعی یقین درونی و شهودی است که در عمیقترین سطوح روح و روان فرد ریشه دارد. یکی از ژرفترین تعاریف ایمان، آن است که انسان باور داشته باشد هر رخدادی که در زندگیاش رخ میدهد، بهترین و کاملترین شکل ممکن برای او بوده است، متناسب با شرایط و اقتضائات همان لحظه. این نوع نگاه، نه از روی تسلیم منفعلانه یا پذیرش کورکورانه، بلکه از عمق فهم حکمت الهی و عدالت مطلق سرچشمه میگیرد. خداوند در قرآن کریم بیان میکند که او هیچگاه به بندگان خود ظلم نمیکند: إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ این آیه، پرده از حقیقتی عظیم برمیدارد: آنچه ما به عنوان رنج، شکست، یا دشواری تجربه میکنیم، بازتابی از عملکردها، افکار، و انتخابهای خود ماست. حتی در سطحی عمیقتر، گاه ریشههای این دشواریها را نه در تصمیمهای آگاهانه بلکه در لایههای ناپیدای ناخودآگاه خویش باید جستجو کرد. ناخودآگاه، به عنوان یکی از پیچیدهترین ابعاد روان انسانی، تأثیری قوی بر مسیر زندگی فرد دارد. بسیاری از آسیبهای روانی، ضعفهای درونی و الگوهای فکری مخرب، در این بخش از روان ذخیره شدهاند و بدون آنکه فرد آگاه باشد، به شکلگیری تجربههای بیرونی او منجر میشوند. قرآن نیز با اشاره به این حقیقت بنیادین میفرماید: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى این آیه، اشاره به تأثیر عملکرد و افکار انسان بر سرنوشت او دارد. در اینجا، «سعی» محدود به تلاش فیزیکی نیست، بلکه شامل هرگونه اندیشه، نیت و باور نیز میشود. ناخودآگاه، همان ساحتی است که باورهای پنهان و الگوهای رفتاری در آن نهفتهاند و بیآنکه آشکار باشند، به شکلگیری رویدادهای زندگی کمک میکنند. با این حال، تأثیر ناخودآگاه تنها به سطح فردی محدود نمیشود. همانگونه که یک انسان میتواند تحت تأثیر ناخودآگاه خود مسیر زندگیاش را رقم بزند، جوامع نیز از ناخودآگاه جمعی خود متأثرند. کارل یونگ با طرح مفهوم ناخودآگاه جمعی، به این واقعیت اشاره میکند که در لایههای عمیق روان یک ملت، باورها، ترسها، آرمانها و عقدههای مشترکی نهفته است که رفتارهای اجتماعی و سیاسی آنان را هدایت میکند. قرآن کریم نیز به این مفهوم اشارهای عمیق دارد: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ این آیه، اصل بنیادین تحول اجتماعی را بیان میکند: جوامع، قربانی تقدیرهای از پیش تعیینشده یا نیروهای بیرونی نیستند، بلکه آنچه سرنوشت یک ملت را شکل میدهد، مجموعه باورها، ارزشها و نگرشهایی است که در لایههای عمیق روان جمعی آنان ریشه دارد. برای درک بهتر این مسئله، میتوان به ظهور حکومتهای تمامیتخواه و ایدئولوژیک در تاریخ اشاره کرد. بسیاری بر این باورند که این حکومتها صرفاً نتیجه توطئههای بیرونی یا رهبریهای کاریزماتیکاند، اما اگر به عمق ماجرا بنگریم، خواهیم دید که باورهای ناخودآگاه جمعی، زمینهساز این وضعیتها بودهاند. در جوامعی که چاپلوسی، دروغ، تملق، ترس از حقیقتگویی و خبرچینی به عنوان ارزشهای پنهان نهادینه شده است، امکان ظهور و استمرار حکومتهای استبدادی بیشتر خواهد بود. زمانی که مردم حاضر باشند درباره واقعیتها سکوت کنند یا حتی به دروغگویی دستهجمعی تن دهند، پایههای یک حکومت توتالیتر شکل میگیرد. همان جمله معروف که میگوید: "همانگونه که هستید، بر شما حکومت میشود"، به همین نکته اشاره دارد. ناخودآگاه جمعی یک ملت، مانند بستری ناپیداست که رفتارهای کلان اجتماعی را شکل میدهد. برای مثال، ظهور هیتلر و نازیسم در آلمان را نمیتوان صرفاً نتیجه مشکلات اقتصادی پس از جنگ جهانی اول دانست. در لایههای عمیق روان جمعی آلمان آن دوران، نوعی میل به عظمت، عقده حقارت پس از شکست، و نوعی آمادگی برای پذیرش رهبری کاریزماتیک و اقتدارگرا وجود داشت که خود را در قالب یک رهبر مستبد و ایدئولوژی خطرناک نمایان ساخت. اما آیا این بدان معناست که جوامع محکوم به اسارت در بند ناخودآگاه جمعی خویشاند؟ هرگز. قرآن و آموزههای روانشناسی عمیق، هر دو بر نقش فرد در تغییر سرنوشت جمعی تأکید دارند. هر انسانی، با آگاهی یافتن از ریشههای پنهان باورهای خود، میتواند این زنجیرها را بشکند و با ایجاد تغییر درون خود، به تغییر جامعه کمک کند. همانگونه که قرآن میفرماید: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى این آیه تأکید میکند که مسئولیت فردی، محور اصلی تغییر است. هیچ کس نمیتواند بار مسئولیت دیگری را بر دوش کشد، اما هر فرد، با تغییر درونی خود، بخشی از نیروی تغییر در جامعه خواهد بود.
تعریف ایمان: ایمان، به عنوان یک مفهوم عمیق و ریشهدار، در تمامی ابعاد زندگی انسان حضور دارد و لایههای مختلفی از تجربه انسانی را در بر میگیرد. ایمان حقیقی، فراتر از باورهای سطحی و پذیرش صرف آموزههای دینی است؛ بلکه نوعی یقین درونی و شهودی است که در عمیقترین سطوح روح و روان فرد ریشه دارد. یکی از ژرفترین تعاریف ایمان، آن است که انسان باور داشته باشد هر رخدادی که در زندگیاش رخ میدهد، بهترین و کاملترین شکل ممکن برای او بوده است، متناسب با شرایط و اقتضائات همان لحظه. این نوع نگاه، نه از روی تسلیم منفعلانه یا پذیرش کورکورانه، بلکه از عمق فهم حکمت الهی و عدالت مطلق سرچشمه میگیرد. خداوند در قرآن کریم بیان میکند که او هیچگاه به بندگان خود ظلم نمیکند: إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ این آیه، پرده از حقیقتی عظیم برمیدارد: آنچه ما به عنوان رنج، شکست، یا دشواری تجربه میکنیم، بازتابی از عملکردها، افکار، و انتخابهای خود ماست. حتی در سطحی عمیقتر، گاه ریشههای این دشواریها را نه در تصمیمهای آگاهانه بلکه در لایههای ناپیدای ناخودآگاه خویش باید جستجو کرد. ناخودآگاه، به عنوان یکی از پیچیدهترین ابعاد روان انسانی، تأثیری قوی بر مسیر زندگی فرد دارد. بسیاری از آسیبهای روانی، ضعفهای درونی و الگوهای فکری مخرب، در این بخش از روان ذخیره شدهاند و بدون آنکه فرد آگاه باشد، به شکلگیری تجربههای بیرونی او منجر میشوند. قرآن نیز با اشاره به این حقیقت بنیادین میفرماید: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى این آیه، اشاره به تأثیر عملکرد و افکار انسان بر سرنوشت او دارد. در اینجا، «سعی» محدود به تلاش فیزیکی نیست، بلکه شامل هرگونه اندیشه، نیت و باور نیز میشود. ناخودآگاه، همان ساحتی است که باورهای پنهان و الگوهای رفتاری در آن نهفتهاند و بیآنکه آشکار باشند، به شکلگیری رویدادهای زندگی کمک میکنند. با این حال، تأثیر ناخودآگاه تنها به سطح فردی محدود نمیشود. همانگونه که یک انسان میتواند تحت تأثیر ناخودآگاه خود مسیر زندگیاش را رقم بزند، جوامع نیز از ناخودآگاه جمعی خود متأثرند. کارل یونگ با طرح مفهوم ناخودآگاه جمعی، به این واقعیت اشاره میکند که در لایههای عمیق روان یک ملت، باورها، ترسها، آرمانها و عقدههای مشترکی نهفته است که رفتارهای اجتماعی و سیاسی آنان را هدایت میکند. قرآن کریم نیز به این مفهوم اشارهای عمیق دارد: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ این آیه، اصل بنیادین تحول اجتماعی را بیان میکند: جوامع، قربانی تقدیرهای از پیش تعیینشده یا نیروهای بیرونی نیستند، بلکه آنچه سرنوشت یک ملت را شکل میدهد، مجموعه باورها، ارزشها و نگرشهایی است که در لایههای عمیق روان جمعی آنان ریشه دارد. برای درک بهتر این مسئله، میتوان به ظهور حکومتهای تمامیتخواه و ایدئولوژیک در تاریخ اشاره کرد. بسیاری بر این باورند که این حکومتها صرفاً نتیجه توطئههای بیرونی یا رهبریهای کاریزماتیکاند، اما اگر به عمق ماجرا بنگریم، خواهیم دید که باورهای ناخودآگاه جمعی، زمینهساز این وضعیتها بودهاند. در جوامعی که چاپلوسی، دروغ، تملق، ترس از حقیقتگویی و خبرچینی به عنوان ارزشهای پنهان نهادینه شده است، امکان ظهور و استمرار حکومتهای استبدادی بیشتر خواهد بود. زمانی که مردم حاضر باشند درباره واقعیتها سکوت کنند یا حتی به دروغگویی دستهجمعی تن دهند، پایههای یک حکومت توتالیتر شکل میگیرد. همان جمله معروف که میگوید: "همانگونه که هستید، بر شما حکومت میشود"، به همین نکته اشاره دارد. ناخودآگاه جمعی یک ملت، مانند بستری ناپیداست که رفتارهای کلان اجتماعی را شکل میدهد. برای مثال، ظهور هیتلر و نازیسم در آلمان را نمیتوان صرفاً نتیجه مشکلات اقتصادی پس از جنگ جهانی اول دانست. در لایههای عمیق روان جمعی آلمان آن دوران، نوعی میل به عظمت، عقده حقارت پس از شکست، و نوعی آمادگی برای پذیرش رهبری کاریزماتیک و اقتدارگرا وجود داشت که خود را در قالب یک رهبر مستبد و ایدئولوژی خطرناک نمایان ساخت. اما آیا این بدان معناست که جوامع محکوم به اسارت در بند ناخودآگاه جمعی خویشاند؟ هرگز. قرآن و آموزههای روانشناسی عمیق، هر دو بر نقش فرد در تغییر سرنوشت جمعی تأکید دارند. هر انسانی، با آگاهی یافتن از ریشههای پنهان باورهای خود، میتواند این زنجیرها را بشکند و با ایجاد تغییر درون خود، به تغییر جامعه کمک کند. همانگونه که قرآن میفرماید: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى این آیه تأکید میکند که مسئولیت فردی، محور اصلی تغییر است. هیچ کس نمیتواند بار مسئولیت دیگری را بر دوش کشد، اما هر فرد، با تغییر درونی خود، بخشی از نیروی تغییر در جامعه خواهد بود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.