بریدهای از کتاب کآشوب: بیست و سه روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم اثر احسان رضایی
1402/5/5
صفحۀ 107
داد و فریاد را دوست نداشتم یا آنهایی را که از زیادی گریه از حال میرفتند یا تکههایی از روضه را که با عقل جور در نمیآمد. عوضش آخرهای روضه که مداح چند لحظه سکوت میکرد و مردم نرمنرم با هم گریه میکردند باب میلم بود. این لحظات طراوت پس از باران را داشت.
داد و فریاد را دوست نداشتم یا آنهایی را که از زیادی گریه از حال میرفتند یا تکههایی از روضه را که با عقل جور در نمیآمد. عوضش آخرهای روضه که مداح چند لحظه سکوت میکرد و مردم نرمنرم با هم گریه میکردند باب میلم بود. این لحظات طراوت پس از باران را داشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.