بریدهای از کتاب داستان ملال انگیز (از یادداشت های یک مرد سالخورده) اثر آنتون چخوف
1402/3/25
صفحۀ 100
آخرین ماههای زندگیام، که به انتظار مرگ میگذرد، به نظرم بسیار طولانیتر از تمام عمرم میرسد. قبلاً هیچگاه نمیتوانستم مثل حالا با گذشت آهستهی زمان کنار بیایم. پیش از این وقتی انتظار قطار را میکشیدم یا سر جلسهی امتحان بودم، یک ربع ساعت برایم در حکم ابدیت بود، ولی حالا میتوانم تمام شب بیحرکت روی تخت دراز بکشم و با بیاعتنایی کامل به این فکر کنم که فردا هم شبی به همین درازی و بیفروغی خواهم داشت و پسفردا هم...
آخرین ماههای زندگیام، که به انتظار مرگ میگذرد، به نظرم بسیار طولانیتر از تمام عمرم میرسد. قبلاً هیچگاه نمیتوانستم مثل حالا با گذشت آهستهی زمان کنار بیایم. پیش از این وقتی انتظار قطار را میکشیدم یا سر جلسهی امتحان بودم، یک ربع ساعت برایم در حکم ابدیت بود، ولی حالا میتوانم تمام شب بیحرکت روی تخت دراز بکشم و با بیاعتنایی کامل به این فکر کنم که فردا هم شبی به همین درازی و بیفروغی خواهم داشت و پسفردا هم...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.