بریدهای از کتاب جوان خام اثر فیودور داستایفسکی
1403/8/10
صفحۀ 226
واسین، من پسر بیچارهای هستم، به خوبی تو نیستم. این را به این خاطر میگویم که بعضی وقت ها با تو فرق دارم، عمیقتر و والاترم. این را به این خاطر میگویم که پریروز رو در رو چاپلوسیات کردم (کردم به این خاطر که تحقیر و خرده شده بودم) - به خاطرش دو روز تمام از تو متنفر بودم. همان شب قسم خوردم که دیگر به دیدنت نیایم، و دیروز صبح صرفاً از روی نفرت به خانهات آمدم، میفهمی؟ از روی نفرت، تک و تنها اینجا نشستم و از تو و اتاقت ایراد گرفتم، از تک تک کتاب هایت و حتی از خانم صاحبخانهات. سعی کردم تحقیرت کنم و به تو بخندم.
واسین، من پسر بیچارهای هستم، به خوبی تو نیستم. این را به این خاطر میگویم که بعضی وقت ها با تو فرق دارم، عمیقتر و والاترم. این را به این خاطر میگویم که پریروز رو در رو چاپلوسیات کردم (کردم به این خاطر که تحقیر و خرده شده بودم) - به خاطرش دو روز تمام از تو متنفر بودم. همان شب قسم خوردم که دیگر به دیدنت نیایم، و دیروز صبح صرفاً از روی نفرت به خانهات آمدم، میفهمی؟ از روی نفرت، تک و تنها اینجا نشستم و از تو و اتاقت ایراد گرفتم، از تک تک کتاب هایت و حتی از خانم صاحبخانهات. سعی کردم تحقیرت کنم و به تو بخندم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.