بریدهای از کتاب یک روز مانده به عید پاک اثر زویا پیرزاد
6 روز پیش
صفحۀ 17
تصمیم میگرفتم مسیحی مومنی باشم و درست همان وقت طاهره از هرجای کلیسای کوچک که نشسته یا ایستاده بود سر میچرخاند طرف من و چشمک میزد یا شکلک در می آورد.خنده ام میگرفت و کشیش و کلیسا و ایمان و گناه یادم میرفت. _یک روز مانده به عید پاک
تصمیم میگرفتم مسیحی مومنی باشم و درست همان وقت طاهره از هرجای کلیسای کوچک که نشسته یا ایستاده بود سر میچرخاند طرف من و چشمک میزد یا شکلک در می آورد.خنده ام میگرفت و کشیش و کلیسا و ایمان و گناه یادم میرفت. _یک روز مانده به عید پاک
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.