بریدهای از کتاب سگ ولگرد اثر صادق هدایت
1403/12/25
صفحۀ 115
یک وقت بود داخل اونا (آدما) شدم، خواستم تقلید سایرین رو در بیارم، دیدم خودمو مسخره کرده ام و هر چی رو که لذت تصور میکنن همه رو امتحان کردم، دیدم کیفهای دیگرون بدرد من نمیخوره. حس میکردم همیشه و همه جا خارجی هستم و هیچ رابطه ای با سایر مردم ندارم.
یک وقت بود داخل اونا (آدما) شدم، خواستم تقلید سایرین رو در بیارم، دیدم خودمو مسخره کرده ام و هر چی رو که لذت تصور میکنن همه رو امتحان کردم، دیدم کیفهای دیگرون بدرد من نمیخوره. حس میکردم همیشه و همه جا خارجی هستم و هیچ رابطه ای با سایر مردم ندارم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.