بریده‌ای از کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو

پانیذ مالکی

پانیذ مالکی

1402/4/22 - 21:35

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

آقای اسقف حیات جاوید آدمی یک "گوش کن باران میبارد" است.(در قدیم آسیاب هایی بود که با آب باران بکار می‌افتاد‌. آسیابان روز و شب منتظر بودند تا باران ببارد و آسیاب به حرکت در بیاید. گاه با اندک صدا امیدوار می‌شدند و زانوی غم برمی‌داشتند و به شاگرد خود می‌گفتند"گوش کن باران میبارد" این جمله حاکی از خیال واهی و امید بی حاصل آسیابان است.) اوه!چه وعده ی دلربا! آدمی جان است، فرشته خواهد شد، بال های آبی رنگ بر شانه‌ها خواهد داشت! مگر ترتولین نیست که می‌گوید "سعادتمندان از ستاره ای به ستاره ای دیگر خواهد رفت؟" باشد! از این قرار انسان ملخ ستاره ها خواهد شد. آنگاه خدا را خواهد دید! وای وای وای! چه لغو است همه این "جنات موعود"! آیا پیش از تولدم وجود داشته ام؟ نه! آیا پس از مرگم خواهم بود؟نه! من چیستم؟مشتی غبار که در سایه ی یک ترکیب عضوی به هم برآمده است. کارم روی زمین چیست؟انتخاب با من است، رنج بردن یا شادمان بود. حرف مرا باور کنید؛ مرگ، مرده است(یعنی زندگی دیگری پس از مرگ نخواهد آمد).

آقای اسقف حیات جاوید آدمی یک "گوش کن باران میبارد" است.(در قدیم آسیاب هایی بود که با آب باران بکار می‌افتاد‌. آسیابان روز و شب منتظر بودند تا باران ببارد و آسیاب به حرکت در بیاید. گاه با اندک صدا امیدوار می‌شدند و زانوی غم برمی‌داشتند و به شاگرد خود می‌گفتند"گوش کن باران میبارد" این جمله حاکی از خیال واهی و امید بی حاصل آسیابان است.) اوه!چه وعده ی دلربا! آدمی جان است، فرشته خواهد شد، بال های آبی رنگ بر شانه‌ها خواهد داشت! مگر ترتولین نیست که می‌گوید "سعادتمندان از ستاره ای به ستاره ای دیگر خواهد رفت؟" باشد! از این قرار انسان ملخ ستاره ها خواهد شد. آنگاه خدا را خواهد دید! وای وای وای! چه لغو است همه این "جنات موعود"! آیا پیش از تولدم وجود داشته ام؟ نه! آیا پس از مرگم خواهم بود؟نه! من چیستم؟مشتی غبار که در سایه ی یک ترکیب عضوی به هم برآمده است. کارم روی زمین چیست؟انتخاب با من است، رنج بردن یا شادمان بود. حرف مرا باور کنید؛ مرگ، مرده است(یعنی زندگی دیگری پس از مرگ نخواهد آمد).

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.