بریدهای از کتاب درباره قهرمانان و گورها اثر ارنستو ساباتو
1403/10/30
صفحۀ 94
شب، کودکی، سایهها، سایهها، وحشت و خون، خون، گوشت و خون، رویاها، ژرفناها، ژرفناهای دسترس ناپذیر، تنهایی، تنهایی، تنهایی، ما با یکدیگر در تماس هستیم، و در عین حال با مسافت های ناپیمودنی از هم دوریم، در تماسیم با یکدیگر، و در همین حال تنهاییم. او بچهای بود، در زیر گنبد فراخ، در مرکز گنبد، در میان سکوتی دهشتزا، تنها در آن کیهان پهناور بیمنتها.
شب، کودکی، سایهها، سایهها، وحشت و خون، خون، گوشت و خون، رویاها، ژرفناها، ژرفناهای دسترس ناپذیر، تنهایی، تنهایی، تنهایی، ما با یکدیگر در تماس هستیم، و در عین حال با مسافت های ناپیمودنی از هم دوریم، در تماسیم با یکدیگر، و در همین حال تنهاییم. او بچهای بود، در زیر گنبد فراخ، در مرکز گنبد، در میان سکوتی دهشتزا، تنها در آن کیهان پهناور بیمنتها.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.