بریدهای از کتاب بیراهه پرماجرای ایمی و راجر اثر مرگان ماتسن
1403/7/6
صفحۀ 382
او هم مرا بوسید. فقط یک لحظه. اما بوسید. خودش را کنار کشید و به نرمی گفت:«ایمی.» هیچوقت اسمم را اینطور به زبان نیاورده بود.
او هم مرا بوسید. فقط یک لحظه. اما بوسید. خودش را کنار کشید و به نرمی گفت:«ایمی.» هیچوقت اسمم را اینطور به زبان نیاورده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.