بریدهای از کتاب پسر شایسته اثر فریدا مک فادن
1404/5/24
صفحۀ 214
لحظهای، انگار شانزده ساله نیست و در آستانه بزرگسالی به نظر نمیرسد، بلکه پسر کوچولویی است که ترسیده. پسر کوچولوی من. همان پسری که نیشخندی با دندانهایی فاصلهدار داشت و برای اینکه سنش را بگوید انگشتانش را بالا میآورد. فقط میخواهم به سمتش بدوم و دستانم را دورش حلقه کنم. میخواهم از او در برابر همه این چیزها محافظت کنم.
لحظهای، انگار شانزده ساله نیست و در آستانه بزرگسالی به نظر نمیرسد، بلکه پسر کوچولویی است که ترسیده. پسر کوچولوی من. همان پسری که نیشخندی با دندانهایی فاصلهدار داشت و برای اینکه سنش را بگوید انگشتانش را بالا میآورد. فقط میخواهم به سمتش بدوم و دستانم را دورش حلقه کنم. میخواهم از او در برابر همه این چیزها محافظت کنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.