بریده‌ای از کتاب هزار پیشه اثر چارلز بوکوفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 119

از تخت بیاید بیرون، لباس بپوشد، زورکی چیزی بخورد، بریند، بشاشد، مسواک بزند، شانه کند، و بعد از یک نبرد طولانی با ترافیک، برسد جایی که در واقع زور میزند برای کس دیگری کلی پول در بیاورد و در نهایت هم ازش میخواهند بابت این فرصتی که در اختیارش گذاشته شده، قدردان باشد،

از تخت بیاید بیرون، لباس بپوشد، زورکی چیزی بخورد، بریند، بشاشد، مسواک بزند، شانه کند، و بعد از یک نبرد طولانی با ترافیک، برسد جایی که در واقع زور میزند برای کس دیگری کلی پول در بیاورد و در نهایت هم ازش میخواهند بابت این فرصتی که در اختیارش گذاشته شده، قدردان باشد،

11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.