بریدهای از کتاب یک بعلاوه یک اثر جوجو مویز
دیروز
صفحۀ 127
هرگز در زندگیاش غبطهی کسی را نخورده بود، ولی حالا حس میکرد به مردم اطرافش که زندگی روزمرهشان را دارند و میتوانند سوار مترو شوند و به خانه نزد خانوادهشان برگردند، حسودی میکند.
هرگز در زندگیاش غبطهی کسی را نخورده بود، ولی حالا حس میکرد به مردم اطرافش که زندگی روزمرهشان را دارند و میتوانند سوار مترو شوند و به خانه نزد خانوادهشان برگردند، حسودی میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.