بریدهای از کتاب مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور اثر قیصر امین پور
1403/4/13
صفحۀ 88
"عید" بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشمهای نگران آینهٔ تردیدند نشد از سایه خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار باز هم نام و نشان تو زِ هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند تو بیایی همه ساعتها و ثانیهها از همین روز، همین لحظه، همین دَم عیدند
"عید" بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشمهای نگران آینهٔ تردیدند نشد از سایه خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار باز هم نام و نشان تو زِ هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند تو بیایی همه ساعتها و ثانیهها از همین روز، همین لحظه، همین دَم عیدند
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.