بریده‌ای از کتاب شهریار (مجموعه غزلیات) اثر محمدحسین شهریار

دیبا

دیبا

1403/8/21

بریدۀ کتاب

صفحۀ 93

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون نشسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون نشسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

16

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.