بریده‌ای از کتاب پسری که قبلا بودم! اثر الی استندیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 129

شب قبل از خواب همچنان به او فکر میکنم به خودم میگویم رو و ابن چیز ها وجود نداره. آدم ها بعد از مرگ برنمیگردن. اما نمی توانم جلوی صدای بی رمقی را بگیرم مه پس از ذهنم ازم می پرسد: اگه برگردن چی؟

شب قبل از خواب همچنان به او فکر میکنم به خودم میگویم رو و ابن چیز ها وجود نداره. آدم ها بعد از مرگ برنمیگردن. اما نمی توانم جلوی صدای بی رمقی را بگیرم مه پس از ذهنم ازم می پرسد: اگه برگردن چی؟

26

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.