بریده‌ای از کتاب تولستوی و مبل بنفش اثر نینا سنکویچ

شایان

شایان

1402/10/11

بریدۀ کتاب

صفحۀ 27

آن دیگر خواهرم نبود.او از دنیا رفته بود.او هنوز در حرف ها،خاطرات و عکس ها متعلق به ما بود.او متعلق به ما بود تا او را به خاطر بسپاریم و در باره اش حرف بزنیم و خوابش را ببینیم اما خودش دیگر برای خودش وجود نداشت ،دیگر هرگز نمی توانست تشخیص دهد،احساس کند،حرف بزند یا رویا ببیند او خودش را از دست داده بود.او زندگی و شگفتی هایش،امکانات بی حد و حسابش را از دست داده بود.برای او همه چیز پایان یافته بود.

آن دیگر خواهرم نبود.او از دنیا رفته بود.او هنوز در حرف ها،خاطرات و عکس ها متعلق به ما بود.او متعلق به ما بود تا او را به خاطر بسپاریم و در باره اش حرف بزنیم و خوابش را ببینیم اما خودش دیگر برای خودش وجود نداشت ،دیگر هرگز نمی توانست تشخیص دهد،احساس کند،حرف بزند یا رویا ببیند او خودش را از دست داده بود.او زندگی و شگفتی هایش،امکانات بی حد و حسابش را از دست داده بود.برای او همه چیز پایان یافته بود.

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.