بریده‌ای از کتاب خاطرات یک ضد قهرمان اثر کورنل فیلیپوویچ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 51

باید اعتراف کنم من رگ خواب زن‌ها را نمی‌دانم و اصولاً از کار این موجودات سر در نمی‌آورم. وقتی پیشم می‌آمدند، خوشحال می‌شدم، اما با رفتن‌شان خوشحال‌تر، چون به خلوت آرام خودم برمی‌گشتم، دوباره استقلالم را به دست می‌آوردم و عادت‌های معمولم را از سر می‌گرفتم.

باید اعتراف کنم من رگ خواب زن‌ها را نمی‌دانم و اصولاً از کار این موجودات سر در نمی‌آورم. وقتی پیشم می‌آمدند، خوشحال می‌شدم، اما با رفتن‌شان خوشحال‌تر، چون به خلوت آرام خودم برمی‌گشتم، دوباره استقلالم را به دست می‌آوردم و عادت‌های معمولم را از سر می‌گرفتم.

8

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.