بریدهای از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان اثر مهدی سحابی
1403/10/9
صفحۀ 73
... و مادربزرگ دلسرد و غمگین، اما لبخند به لب، میرفت، چون آنچنان خوشدل و مهربان بود که محبتش به دیگران و بیاعتناییاش به وجود خود و رنجهایش در نگاه او در لبخندی با هم کنار میآمدند که، بر خلاف آنچه در چهرهی بسیاری از آدمها دیده میشود، اگر تمسخری در آن بود فقط برای خودش بود، و برای همهی ما بسان بوسهای بود که چشمانش، که نمیتوانستند کسانی را که دوست میداشت بدون نوازش عاشقانه نگاه کنند، نثارمان میکردند.
... و مادربزرگ دلسرد و غمگین، اما لبخند به لب، میرفت، چون آنچنان خوشدل و مهربان بود که محبتش به دیگران و بیاعتناییاش به وجود خود و رنجهایش در نگاه او در لبخندی با هم کنار میآمدند که، بر خلاف آنچه در چهرهی بسیاری از آدمها دیده میشود، اگر تمسخری در آن بود فقط برای خودش بود، و برای همهی ما بسان بوسهای بود که چشمانش، که نمیتوانستند کسانی را که دوست میداشت بدون نوازش عاشقانه نگاه کنند، نثارمان میکردند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.